الف شین

جرم من آن است که حرفهایم را زودتر از زمان می زنم ... شهید دیالمه

الف شین

جرم من آن است که حرفهایم را زودتر از زمان می زنم ... شهید دیالمه

الف شین
برخی امام گذشته را عاشقند!
امام حاضر را نه …
میدانی چرا؟!
چون امام گذشته را
آنگونه که بخواهند
تفسیر میکنند؛
اما امام حاضر را
باید فرمان ببرند
شهید سید مرتضی آوینی
سه شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۳

شهید مظلوم سید اسدالله لاجوردی

شهید مظلوم، سید اسدالله لاجوردی

برای او یکی از مهم‌ترین پرونده‌های دوران دادستانی‌اش پرونده "نوشین نفیسی" بود. اهمیت پرونده نفیسی تا حدی بود که لاجوردی در سخنرانی تودیع خود با اشاره به آخرین حضورش قبل از عزل در شورای عالی قضایی می‌گوید: «گفتم نوشین نفیسی را آزاد می‌کنید تا پدرش خوشش بیاید؛ اینکه مرکزیت و محور آزاد شود و زیرمجموعه آن اعدام، ظلم است. چرا پنج ردیف زیر او اعدام بشود اما مرکزیت آزاد بشود؟ این ظلم است و اگر قرار است یک وقت خدای نکرده این نظام جمهوری اسلامی لطمه بخورد، از ناحیه این ظلم‌ها است. اینها ظلم است و ظلم قابل تحمل برای امثال من نیست.»

نوشین نفیسی فرزند دکتر ابوتراب نفیسی، پزشک مخصوص آیت الله منتظری است که در سال 58 به عضویت گروه مارکسیستی پیکار در می‌آید. برادران نوشین نفیسی، سعید و مجید نیز از کادرهای ارشد گروهک پیکار بودند.

در تاریخ 25/9/63، یوسف صانعی دادستان وقت کشور در نامه ای به آیت‌الله موسوی اردبیلی رئیس دیوان عالی کشور و رئیس شورای عالی قضایی می‌نویسد: «با توجه به سیاست کلی فقیه عالیقدر حضرت آیت الله العظمی منتظری در رابطه با برخورد با افراد وابسته به گروهک‌ها و زندانیان و با توجه به عنایت خاص ایشان نسبت به جناب آقای دکتر نفیسی حسب نقل آیت الله محمدی گیلانی و با عنایت به این که افراد نزدیکی از این خانواده محکوم به اعدام و حکم درباره آنها اجرا گشته و با عنایت به تعهد اسلامی و تخصص خود جناب آقای دکتر نفیسی و با توجه به تعهد پیوست تقاضا می‌شود. از محضر امام امت مدظله العالی دو درجه تخفیف برای محکومه نوشین نفیسی صبیه آقای دکتر نفیسی درخواست شود. ا- مجازات اعدام او به 15 سال زندان 2- مدت حبس وی به 5 سال معلق شود . بدیهی است پدرش حاضر به ضمانت هم می‌باشد.»

بدین شکل زمینه آزادی عضو مرکزیت یک سازمان که به جنگ مسلحانه با نظام پرداخته است، فراهم می‌شود.

آیت الله موسوی اردبیلی نیز در نامه‌ای به شهید لاجوردی دادستان انقلاب اسلامی تهران می‌نویسد: «چون با پیشنهاد دادستان محترم کل کشور در جلسه شماره 636 – 25/9/63 شورای عالی قضایی تصویب شده است، تخفیف مجازات اعدام محکوم نوشین نفیسی فرزند ابوتراب به پانزده سال حبس و تعلیق حبس به مدت پنج سال موافقت و به تایید حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران رسیده است. مراتب جهت اقدام قانونی اعلام می‌گردد.»

شهید لاجوردی نیز در پشت برگه حکم آزادی نوشین نفیسی که به وی ابلاغ شده بود، می‌نویسد: «زندانی نوشین نفیسی یکی از خبیث‌ترین و متعصب‌ترین افراد نادری است که در زندان تحمل کیفر می‌نماید، ولی با شیوه‌های منافقانه به دروغ خود را بریده نشان می‌دهد. بدیهی است کسی که از مرکزیت جناح انقلابی منشعب از پیکار مرتد محارب باشد، آزادیش چه مقدار برای جامعه خطرناک است، ولی چه می‌شود کرد؟! چون دستور آزادیش صادر شده چاره ای جز آزاد کردن نیست. (گرچه با تمام وجود مخالف آزادیش هستم و معتقدم اگر قرار باشد مرکزیت سازمان الحادی با آن همه جنایت و آمریت در کشتار مردم مسلمان و بی‌گناه و ... داشتن همه وزر و وبال اعضا و هواداران اعدام شده سازمانش، آزاد شود، پس ...؟!! خدایا تو شاهدی با دیدن این نامه و تبعیض غیرقابل تصور مرگ خود را از تو خواستم!) لذا با سپردن کفیل و وثیقه‌ای معادل یک میلیون تومان آزاد شد. 2/10/ 63»

ممکن است در ذهن مخاطب چنین پرسیده شود که چرا امام خمینی در این پرونده چنین حکمی را صادر کرده بودند. امام خمینی در مقاطعی بیش از 40 مسئولیت از مسئولیت‌های خویش را به قائم‌مقام خویش واگذار کردند و در آنها دخالت نمی‌کردند که از آن‌جمله اختیار عفو زندانیان بود. این رویه امام سبب شد در زمان حیات ایشان عدم صلاحیت منتظری اثبات شود و خطری بزرگ از نظام جمهوری اسلامی دفع شود. یکی از اولین مواردی نیز که امام از او صلب اختیار کردند، اجازه‌ای بود که در عفو زندانیان طبق اصل 110 قانون اساسی بر عهده رهبر انقلاب گذاشته شده و امام به او تنفیذ کرده بودند.

آنچنان که هاشمی رفسنجانی در خاطرات سه‎شنبه بیست‎ودوم مهر 1365 خود نوشته است: «آقای عبدالله نوری آمد و گفت آیت‎‎الله منتظری در عکس‎العمل جریان بازداشت گروه سید مهدی هاشمی، ملاقات‎ها را تعطیل کردند. مدتی که در جلسه علنی بودم، مراجعه‎های زیادی از نمایندگانی در همین خصوص داشتم. نگرانی شدیدی در نمایندگانی که مطلع شده‎اند؛ بروز کرده است... نزدیک غروب به منزل آقای منتظری رسیدیم. کمی پشت در معطل شدیم. ظاهر این بود که ایشان مصمم بوده کسی را نپذیرد... ایشان از دستور امام در خصوص تعقیب گروه سید مهدی هاشمی رنجیده‎اند و دستور امام به این‎که دیگر عفو زندانیان با آقای منتظری نباشد...»


"سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر" پس از کودتای خونین تغییر ایدئولوژی در سازمان منافقین توسط عناصر مارکسیست سازمان که ارتداد خود از اسلام را مخفی نمی‌کردند، در آذرماه 1357 شکل گرفته بود و در طول سال‌های نخست انقلاب، همواره به انجام فعالیت‌های تروریستی علیه نظام می‌پرداخت و از جمله گروه‌هایی بود که در آشوب‌های کردستان و خوزستان نقش جدی ایفا کرد. بمب‌گذاری، غارت بانک‌ها، انهدام پل‌ها و جاده‌ها و تصرف پادگان‌ها در کنار جاسوسی و انتقال اطلاعات از طریق عواملی که در کشورهای لیبی، یمن جنوبی و عراق با آنها در ارتباط بودند، از جمله فعالیت‌های این گروهک در شرایطی بود که کشور درگیر دفاع مقدس نیز شده بود؛ آنچنان که این سازمان خشن ترین سازمان کمونیستی در ایران پس از انقلاب اسلامی نامیده شده است.
شناخت جریان نفاق
او به سبب کارهایی مورد انتقاد بود که اغلب آنها را به دستور مستقیم امام انجام داده بود، ولی به‌رغم آن‌که رهبر فقید انقلاب خود فرموده بودند که به شورای عالی قضایی بگوید این دستور از جانب ایشان است، لاجوردی معتقد بود که او باید سپر بلای رهبر باشد و نه بالعکس؛ موضوعی که بعدها یادگار امام به ‌آن شهادت داد.
جان کلام لاجوردی در این مراسم تودیع چنین بود: «شما هم می‌دانید که من آدمی نیستم که کوتاه بیایم. فقط یک جا کوتاه می‌آیم که این را هم بارها گفته‌ام؛ امام اگر به من بگویند برو در آتش. من دلم می‌خواهد یک دفعه امام این را امتحان کنند. اگر آتش روشن بکنند این وسط هم به من بگویند برو در آتش، بدون پروا می‌روم در آتش.»
امام در آن مقطع برای مصالح نظام سکوت فرمودند، اما وقتی زمان مناسبش رسید، به بهانه‌ی دفاع از مرحوم حاج احمدآقا در برابر اتهام هم‌فکری او با منافقین، لاجوردی را به عنوان سنگ محک مقابله با منافقین مطرح فرمودند: «و در امور سیاسى مدتى تهمت‌ها زده شد که احمد طرفدار منافقین است و من در طول مدت انقلاب مخالفت‌هایى [نسبت به منافقین] از او [حاج احمدآقا] مى‌دیدم که دیگران بر آن شدت و قاطعیت نبودند و در این آخر که قضیه‌ی زندان اوین پیش آمد و شکایاتى از آقاى لاجوردى مى‌شد و مخالفت‌هایى مى‌شد، [غیر] از احمد کسى را ندیدم که بیشتر از آقاى لاجوردى طرفدارى‌ کند و دفاع نماید و وجود او را براى زندان اوین لازم و برکنارى او را تقریباً فاجعه مى‌دانست.»

کسی که هنگام لحظه‌های عروج حاج‌اسدالله با او بود، نقل می‌کند که او در پاسخ به شهید رئیس اسماعیلی که از برخی برخوردها در جهت تضعیف رهبری در آستانه‌ی انتخابات خبرگان گلایه می‌کرد، ‌گفت: «همه‌ی این گروه‌هایی که به‌ظاهر هم‌صدا شده‌اند، هیچ‌کدام یکدیگر را قبول ندارند و به‌قدری تضاد در بین این‌ها هست که اگر این استوانه‌ای که علیه آن شوریده‌اند، نباشد، این‌جا بدتر از افغانستان خواهد شد. (اشاره به جنگ داخلی گروه‌های افغان در سال ۱۳۷۷) آقا خیلی با این‌ها مدارا کرده‌اند و تلاش کرده‌اند تا به‌نحوی همه را جذب کنند و به‌نوعی از همه‌ی گروه‌ها استفاده شود. وجود ایشان است که همه را حفظ کرده است.»

عملکرد لاجوردی در طول حیات پربرکتش آن‌چنان بود که رهبر معظم انقلاب درباره‌اش فرمودند: حقیقتاً اخلاصی که ایشان داشت، اخلاص خیلی بالایی بود.

«ایشان از اول انقلاب تا همین شهادت‌شان همیشه در صراط مستقیم حرکت کرد و ذره‌ای از طریق مستقیم و خط صحیح انحراف پید ا نکرد. ایشان کار را برای خدا می‌کرد. اهل تظاهر و اهل نشان دادن نبود. کار را برای خدا قبول می‌کرد و برای خدا انجام می‌داد. برای همین بود که هیچ ملاحظه‌ای نمی‌کرد. بعضی‌ها در کار ممکن است ملاحظه‌ی وجهه را بکنند، ملاحظه‌ی شأن و آبرو را بکنند. بعضی‌ها هستند که این ملاحظه را نمی‌کنند و شهید عزیز ما شهید لاجوردی از این قبیل بود.»

****

از نکات مهم زندگی شهید لاجوردی، مظلومیت او بود. رهبر انقلاب اسلامی در خطبه‌های نماز جمعه‌ی تاسوعای ۱۳۷۹ این‌گونه ‌فرمودند که: «من این درد درونى خودم را فراموش نمى‌کنم که در یک‌سال‌ونیم پیش، وقتى که شهید عالى‌مقام و سید عزیز و بزرگوار، شهید لاجوردى به شهادت رسید -کسى که چهره‌ى بسیار درخشانى بود و بسیار کسان از مجاهدات او در دوران مبارزات و در دوران اختناق خبر ندارند که این مرد چه کرد و کجاها بود و چگونه زندگى کرد، چه زندان‌هایى کشید و چه زحمت‌هایى متحمل شد. بعد از انقلاب نیز بى‌تظاهرترین کارها را که سخت‌ترین هم بود، بر دوش گرفت و آخر هم شهید شد- یکى از روزنامه‌هاى آلمان نوشت ترور لاجوردى، ترور نیست! یعنى آنها عنوان ترور را هم عوض کردند. چرا؟ چون به‌وسیله‌ى ناراضیان داخلى انجام گرفته است! تبلیغات رسانه‌هاى دنیا این است.»
مظلومیت لاجوردی در رسانه‌های داخلی نیز کمتر نبود، اما گویا رهبری همان‌گونه که لاجوردی در آخرین لحظات گفته بود، چشمشان را بر رسانه‌های داخلی هم‌داستان با رسانه‌های خارجی بستند و باز هم با آنها مدارا کردند. مظلومیت لاجوردی همچنان ادامه دارد و منافقین انقلاب به سبب کینه‌ای که از افشاگری‌های او در سینه دارند، همچنان این راه را در رسانه‌هاشان دنبال کرده‌اند و حتی پس از دوازده سال از شهادت او، کینه‌شان افزون‌تر هم شده است.

برای دریافت تصویر در ابعاد اصلی اینجا کلیک کنید.
برای شنیدن یکی از سخنرانی های شهید روی لینک زیر کلیک کنید:
صوت شهید

منابع:

http://rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=53740

شهید لاجوردی به سعید حجاریان چه گفت؟
شهید لاجوردی و فشارهای بیت منتظری و صانعی برای عزلش
http://bouyebahar.persianblog.ir/post/22
http://www.lajvardi.ir
http://www.asr-entezar.ir/archives/37877

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی