احکام عزاداری
دربارهی فضای جلسات باید تلفیقی از عنصر «منطق» و «عاطفه» باشد: «اولاً اساس حرکت عمومی تشیع علاوه بر منطق قوی بر عواطف بود. از روز اول تا امروز در کنار عقل، عشق حضور جدی داشت؛ برای همین هم حرکت تشیع نابود نشد یعنی از بین نرفت. منطق قوی است. یعنی صرف عواطف نیست، اما منطق تنها هم نیست. عواطف هم با آن درآمیخته است.»
«معرفتزایی» و «شناخت» باید از مهمترین کارکردهای هیئت باشد. رهبر انقلاب فرمودهاند: «فهمیدن قضیهی عاشورا فقط در تاریخ نیست، در هر زمانی باید دید عناصر تشکیلدهندهی هویت یزیدی کجا پیدا میشود؟ آنگاه در مقابلش باید عناصر تشکیل دهندهی هویت حسینی را به میدان آورد. منبر باید انسانساز باشد، اندیشهساز باشد. روضه و نوحه و سینهزنی باید فضا را از مسائل زندهی حسینی، معرفت و آگاهی پر کند.»
دربارهی سبکهایی که مداحان انتخاب میکنند نیز ایشان توصیههایی دارند. اولین نکته «توجه به موسیقی اصیل ایرانی» است؛ ایشان معتقدند بسیاری از گوشههای موسیقی ایرانی برگرفته از مرثیهها و مداحیها است. نکتهی بعدی «پرهیز از تقلید غلط از سبکهای غربی» است. به همین دلیل به مداحان توصیه میکنند که خودتان آهنگ بسازید.
شعر باید خوب، محکم، قوی، خوش مضمون و قانعکننده باشد. گاهى قصیدهاى که شما مىخوانید، به اندازهی چند منبرِ یک منبرىِ خوش بیان تأثیر مىگذارد. گاهى یک بیت شعرِ بجا به قدر یک کتاب قیمت دارد. اینها آسان و مجانى بهدست نمىآید. انسان باید زحمت بکشد، کار و تلاش کند، شعر خوب را بیابد، آن را حفظ کند و بخواند.
خوانندهی جلسهی مداحی، ناگهان بیاید آهنگهای اروپائی را - آن هم به شکل غلط و نابلد بنا کند خواندن؛ سبکهائی که فرض کنید حالا فلان خوانندهی غربی یا مقلد عربِ آن غربی یکوقتی خوانده، ما این را از او یاد بگیریم و بنا کنیم خواندن! که قبل از انقلاب هم متأسفانه همین کارها را کردند. موسیقی اصیل ایرانی را که میتوانست نوع حلال هم داشته باشد - البته همان موسیقی اصیل، یک نوعش هم حرام است؛ فرقی بین ایرانی و غیر ایرانی نیست - همان را هم ضایع کردند. البته بعد از انقلاب بهتر شد؛ اما حالا مثلاً مداح یا خوانندهی ما بیاید در رادیو و تلویزیون به تقلید - آن هم غلط - آهنگ غربی یا آهنگ مجالس لهو را در مجلس ایمان و در مجلس معنویت تکرار کند، این درست نیست...
هنگامی که واعظ به «گریز» می رسید، یا روضه خوان شروع به خواندن روضه می کرد، حاج آقا روح الله خمینی نخستین کسی بود که دستمال سفید و تمیز خود را از جیب درمی آورد و به صورت می گرفت و گریه را سر می داد. اگر تکیه بر دیوار داده بودند، بدون حرکت و تکانی می گریستند، و چنانچه خم می شدند، می دیدی که چطور می لرزند و اشک می ریزند، و همین که دستمال از صورت برمی گرفتند، صورتی پراشک و چشمانی اشک ریخته را می دیدی که همان نیز دیگران را به گریستن و اشک ریختن در عزای شهیدان کربلا یا ائمه اطهار(ع) ترغیب می کرد.
اصولاً نشستن امام در مجالس عزاداری و گوش دادن به وعظ واعظ یا روضه روضه خوان حال و هوای خاصی داشت؛ آرام، ساکت، مؤثر و تمام گوش و چشم بودند؛ گوش به مطالب و چشم به گوینده داشتند. این طرز نشستن در مجالس سوگواری و آمادگی برای گریستن در عزای امام حسین ـ علیه السلام ـ و شهیدان کربلا را در کمتر عالمی دیده ام: «وَ ذٰلِکَ فضل الله یُؤتیه مَنْ یَشاء». حتی در یک مورد هم دیده نشد که امام در پای منبر و هنگام سخنرانی واعظ ـ هر که بود ـ با ذکر مصیبت ذاکر، با اشخاص پهلو دست خودشان صحبت کنند؛ زیرا بی احترامی به منبر و منبری بود، بعکس آنچه میان بسیاری از علما مرسوم است، بخصوص علمای نجف که آن را شأنی برای خود می دانستند.
امام به طرز نشستن در مجالس سوگواری اهل بیت و گوش دادن به وعظ واعظ یا روضه روضه خوان، و گریستن به هنگام شنیدن مصایب شهدای کربلا به همه نشان دادند که «فرهنگ عاشورا» را باید پاس داشت و حریم آن را نگاه داشت.